شهید و شهادت و شاهد ومشهود در فرهنگ ایرانی اسلامی ما مشاهده می گردد.
سید شهیدان اهل قلم می گوید: چگونه از جان نگذرد آنکس که می داند جان بهای دیدار است.
در دعا داریم :الهم انی اسئلک حلاوت ذکرک وحضورک ولقائک
که خواسته اشاره به لقای الهی دارد.
آینه بشکست و رخ یار ماند ای عجب این دل شد ودلدار ماند
در این بیت مرحوم الهی قمشه ای اشاره به وحدت وجود از زبان ابا عبدالله دارند که در قتلگاه با خداوند مناجات می کنند.
خداوند می خواست حسین را شهید ببیند
رفت سرم در هوس روی تو بر سر نی ره سپر کوی تو
این قسمت دیگری از آن مناجات است.
وخداوند می گوید :هرکس که عاشق من گردد من اورا می کشم و هرکس که من اورا بکشم خودم خون بهایش می شوم
عین القضات این شهید عشق می گوید:
دیگران بر سر همی ریزند خاک من به جای خاک آتش ریختم
عین القضات را در سن 33سالگی می سوزانند و بعد نامه ای از او می خوانند که اشاره به شهادت خود کرده است وی ازمی گویئ
حاصل عمرم سه سخن بیش نیست سوختم و سوختم وسوختم
یکی در برابر دشمن شهید می شود ویکی هم در برابر یار که شهید اعلی است.
استاد صمدی آملی میگویند:
آن خود را می سازد این خود را می سوزاند ،آن لذت دل می برد(عند ربهم یرزقون)این خون دل می خورد،آن آبرو کسب می کند این آبرو می دهد، آن مقتول دشمن و این مقتول عشق یار است .آن....این...
لایطمع فی ادراکه خطاب به اهل بیت است در زیارت جامعه کبیره و نشان از مقام اهل بیت دارد که در تصور ما نمی گنجد که حتی طمع آن مقام را بکنیم .
حافظ در پاسخ به این که این خونین کفنان که هستند می گوید من و تو محرم این راز نه ایم
هر چه در این راه نشانت دهند گر نستانی به از آنت دهند
شاید شهید اعلی هرچه که می شده نستانده است ومن در این وادی در حیرت در نظر ونه در عمل می باشم.نمی دانم فهم خواهیم کرد یا نه.
شعر زیبای مولانا در پایان تقدیم می گردد: